
یادداشت|راویان بیقرارِ حقیقت، حتی در روز نامگذاریشان
به گزارش خبرنگار گروه استانهای خبرگزاری دانشجو، هفدهم مرداد، یادآور روزی است که خون حقیقت بر قلم نشست؛ روزی که نامش با شهادت مظلومانهی محمود صارمی، خبرنگار متعهد خبرگزاری جمهوری اسلامی، در مزار شریف افغانستان پیوند خورد؛ روزی که قلم، در میان آتش و گلوله ایستاد، و واژهها، از جان و دل مردی روایت کردند که جان خود را فدای آگاهی جامعهاش کرد. از آن روز تا کنون، این روز به نام «روز خبرنگار» در تقویم ایران نقش بسته؛ روزی برای پاسداشت آنان که صداقت را فریاد میزنند و روشنی را از تاریکی بیرون میکشند.
اما آیا این بزرگداشت، تنها در پیامهای تبریک خلاصه شده؟ آیا جامعه ما و مدیران ما، حقیقتاً قدردان قلمهایی هستند که بیهیاهو و بیادعا، قلب تپندهی اطلاعرسانی را زنده نگه میدارند؟
زخمهای پنهان راویان جامعه
در دل این روز پرافتخار، نمیتوان از زخمهایی سخن نگفت که بر پیکر روزنامهنگاری ایران نشسته است. خبرنگار ایرانی، بیش از آنکه ستایش شود، در تنگنای معیشت و بیمهری گرفتار است. بخش زیادی از خبرنگاران کشور، بدون قرارداد مشخص، بدون بیمه، و با حداقلترین حقالتحریرها فعالیت میکنند. آنان اغلب نه حقوق ثابتی دارند، نه امنیت شغلیای، و نه آیندهای روشن در پیش چشمانشان دیده میشود.
در بسیاری موارد، خبرنگار، علیرغم تلاش و ایثارش، مورد بیاحترامی برخی مدیران، فشارهای نهادهای مختلف، و گاه حتی برخوردهای ناراحتکننده نیروهای انتظامی و نظامی در موقعیتهای بحران قرار میگیرد؛ گویی برخی فراموش کردهاند که خبرنگار، چشم بیدار جامعه است، نه دشمنِ قدرت.
آیا رواست که خبرنگاری که با دست خالی، جانش را در معرض خطر قرار میدهد تا مردم را آگاه کند، خود در تأمین حداقلهای زندگیاش درمانده باشد؟ خبرنگاری که شب و روز، بار مسئولیت شفافسازی و اطلاعرسانی را بر دوش میکشد، چگونه میتواند در سایه فقر، بیثباتی و بیپناهی، صدای مردم بماند؟
خبرنگار؛ وجدان بیدار عصر ما
با همهی این سختیها، هنوز هم خبرنگاران، روشنترین تصویر از وجدان بیدار جامعهاند. آنان چراغهاییاند در دل تاریکی؛ راویان حقیقتاند در عصر فریب و دروغ؛ فریادهای بیپیرایهاند در برابر طنین سنگین سانسور و مصلحتاندیشیهای متظاهرانه.
در جهان امروز، که حقیقت اغلب زیر خاکستر منافع پنهان میشود، خبرنگار نقشی حیاتی ایفا میکند. نمونهی روشن این نقش، خبرنگاران شهید در غزه هستند؛ زن و مردی که تنها با یک دوربین و یک دفترچه یادداشت، در میانهی باران بمب و موشک، صدای مردم مظلوم فلسطین شدند. اگر آنان نبودند، شاید تصویر کودک بیجان در آغوش پدر، هیچگاه به قاب وجدان جهانی نمینشست. شاید مظلومیت فلسطین، همچنان در میان دیوارهای سانسور و سکوت دفن میشد. اما آن خبرنگاران با جانشان سندی تاریخی ساختند که دروغ را رسوا کرد و وجدان جهان را بیدار.
خبرنگاری، تنها نوشتن یک گزارش یا پوشش یک خبر نیست؛ خبرنگاری، نجات حقیقت است از دل فراموشی، و فریاد عدالت است در جهان بیعدالت.
تعهدی که در تعطیلی نمیگنجد
و عجب آنکه حتی در روزی که به نامشان ثبت شده، خبرنگاران بسیاری نه در جشن و نه در استراحت، بلکه در دل میدان خبر مشغولاند. برخی در کنفرانسهای خبری، بعضی دیگر در صحنههای بحران، عدهای در گرمای خیابانهای شهر و برخی در پشت رایانه، سرگرم نگارش و تدوین و ارسال خبرند. این همان تعهدِ بیتوقعی است که خبرنگار را از یک شغل فراتر میبرد و به یک رسالت بدل میسازد. خبرنگار واقعی، منتظر مناسبت و تجلیل نیست؛ او هر روز، در سکوت، کارش را میکند، بیآنکه از تقویم بپرسد امروز روز کیست.
تبریک یا تعظیم؟
در چنین روزی، آیا تنها «تبریک» کافی است؟ شاید شایستهتر باشد که به خبرنگاران، تعظیم کنیم؛ به آنها که در برابر تاریکی، برافروختن شعله را برگزیدند؛ به آنها که با وجود همهی مشکلات، ایستادهاند؛ صدایشان را نباختهاند، و حقیقت را فرو نگذاشتهاند.ای خبرنگار! تو تنها یک شغل نداری؛ تو پیامآورِ آگاهی، نگهبانِ شفافیت، و وجدانِ جامعهای. تویی که در گرمای میدان و سرمای بیاعتنایی، بیتوقع مینویسی، میپویی، و میجنگی. روزت مبارک، اما نه فقط با واژهای سرد و تشریفاتی؛ بلکه با امید به آن روزی که دیگر قلمت، دغدغه نان نداشته باشد، و دوربینت، از ترس توقیف نلرزد.
روزت مبارک،ای سفیران حقیقت،ای نگهبانان مردم،ای روشندلان بیادعا. کاش بدانیم که اگر شما نباشید، حقیقت خاموش میشود، و جامعه، کور.